امروزه دیگر کسی با دیدن یک دختر 27 ساله و مجرد تعجب نمی کند .دختران همپای پسرها کار می کنند و درس می خوانند و زندگی خود را کم و بیش اداره می کنند. با این حال آسیب ها و مشکلات روحی و روانی بسیاری که ناشی از افزایش سن ازدواج است گریبانگیر نسل امروز شده که در این مختصر اشاره ای به هر یک از این آسیب ها داریم.
ازدواج و استقلال
هر دختر و پسری به مرور زمان یک موقعیت اجتماعی، شغلی یا تحصیلی برای خود فراهم می کند و به استقلال می رسد. همین حس استقلال باعث می شود که آنها نخواهند زیر یوغ کسی حتی همسر باشند. در موارد زیادی زندگی انفرادی باعث می شود بی خیال تر شوند و نخواهند یا نتوانند زیر بار مسئولیت زندگی مشترک بروند.
بدترین قسمت ماجرا این است که با افزایش سن، شخصیت افراد شکل می گیرد و انعطاف پذیری شان به حداقل می رسد. این افراد وقتی در سن بالا ازدواج می کنند دیگر قادر به درک مفاهیمی مثل گذشت، صبر، محبت و… نیستند، بنابراین زندگی بادوامی ندارند و در نهایت زندگی شان به طلاق و جدایی منجر می شود.
ازدواج در سن پایین محاسن زیادی دارد که نمی توان منکر آن شد. به طور مثال زن در کنار همسر و با درک شرایط رشد می کند، در حالی که دخترانی که در سن بالاتر ازدواج می کنند، شخصیت آنها شکل گرفته است و ناسازگاری در آنها بیشتر و انعطاف کمتر است. هر چند از سوی دیگر دیگر زوج هایی که در سن بالا زندگی مشترک را آغاز کرده اند به خاطر شناخت بهتر از خود و نیازهای درونی یکدیگر، مشکلات عاطفی کمتری دارند.
اشتیاقی که خاموش می شود
افزایش سن باعث می شود نشاط و شادی اولیه انسان ها تحلیل برود، به خصوص اگر همچنان مجرد مانده باشند منزوی و گوشه گیر خواهند شد. مسلما یک جوان 36 ساله نمی تواند صبر و حوصله یک جوان 26 ساله را برای یک نفر به عنوان همسر داشته باشد. در واقع این افراد تا این سن و سال هنوز نتوانسته اند یک نفر را به صورت دائم کنار خود داشته باشند که تنهایی خود را با او پر کنند و به قول معروف محرم رازشان باشند.
همین موضوع باعث می شود امنیت درونی شان کاهش یابد و اعتماد به نفس پایینی داشته باشند. احساس پوچی و تنهایی این افراد در مواردی آنقدر سیر صعودی دارد که گاهی منجر به خودکشی می شود.»
وقتی سن افراد بالا می رود و از 60سال می گذرد نداشتن همسر و بچه یا به اصطلاح سر و سامان گرفتن به شکل یک حسرت درمی آید، به خصوص وقتی پیر و ناتوان می شوند خلأ بچه یا به قول معروف عصای پیری را بیشتر از نبود همسر احساس می کنند.
افزایش سن ازدواج، شکل گیری عقده های روانی و انباشت آنها را در شخصیت فرد به دنبال دارد، در حالی که ارضای جنسی به موقع، امنیت و آرامش روانی را موجب می شود و بدون آن عصبیت های روحی، طغیانگری، احساس پوچی و حتی میل به خودکشی مجال بروز می یابند
استانداردهای بالا
انتظارات افراد از استانداردهای زندگی تغییر کرده است. دختران مجرد به خصوص کسانی که تحصیلات بالایی دارند یا از طبقات بالای جامعه هستند با این اعتقاد که هزینه های ازدواج بیش از فایده های آن است و این امر باعث می شود فرصت های زندگی مثل پیشرفت در تحصیل، کار و شغل را از دست بدهند از ازدواج خودداری می کنند. داشتن معیارهای دست نیافتنی و به دنبال همسر رۆیایی بودن، داشتن آزادی به مفهوم غربی و ایجاد هنجارهای فرهنگی مسائلی هستند که ازدواج را به تأخیر می اندازند. در واقع ازدواج های بعد از 35 سالگی برای مردان و زنان، ازدواج دیرهنگام محسوب می شود. از نظر پزشکی ازدواج دیر هنگام خطر کاهش باروری، به دنیا آوردن فرزندانی با نقایص ژنتیک و نیز عوارض حاملگی و زایمان را افزایش می دهد.
از سوی دیگر وقتی فاصله سنی والد با فرزند زیاد باشد والدین نمی توانند ارتباط فکری و عاطفی خوبی با فرزند خود برقرار کنند و آمادگی تحول و به روز شدن کمتری در قبال فرزندشان دارند، چرا که معمولا سن یائسگی مادر با سن بلوغ فرزند همزمان می شود و در واقع دو موجود که هر دو در یک بحران هویتی به سر می برند و گرفتار بی ثباتی خلقی هستند و به حمایت عاطفی و روانی نیاز دارند در کنار هم قرار می گیرند.
تنهایی و ناکامی
هنگامی که انگیزه های قوی تشکیل خانواده به وسیله موانع غیرقابل قبول یا موانعی که فرد برای رفع آنها ناتوان است، سرکوب شوند یا معطل بمانند، احساس ناکامی رخ می دهد. احساس ناکامی یکی از الگوهای قدرتمند ناهنجاری رفتاری، ارزشی و نگرشی است که شخصیت و هویت فرد را زیرسلطه می گیرد.
از سوی دیگر افزایش سن ازدواج، شکل گیری عقده های روانی و انباشت آنها را در شخصیت فرد به دنبال دارد، در حالی که ارضای جنسی به موقع، امنیت و آرامش روانی را موجب می شود و بدون آن عصبیت های روحی، طغیانگری، احساس پوچی و حتی میل به خودکشی مجال بروز می یابند. از طرف دیگر روابط خارج از چارچوب خانواده پیش از ازدواج نیز نه تنها به ارضای کامل و جامع منجر نمی شوند بلکه چون همواره با احساس گناه و غیراخلاقی بودن همراه است بر میزان عصبیت ها می افزاید. این در حالی است که ناهنجارهای روانی بیشتر گریبانگیر زنان است و آنها بیشتر در خطر این مشکلات هستند.
مشکلات جنسی
در ازدواج های سن بالا، اکثر مشکلات زوجین، مشکل جنسی و عدم درک متقابل در این حوزه رفتاری ا ست، چرا که سال های بسیاری از بلوغ جنسی گذشته و دائماً این احساس نیاز از دو طرف سرکوب شده است. مشکلاتی مانند سردمزاجی و واژینیسم و همچنین احتمال سرطان دهانه رحم در خانم ها به علت سرکوب نیاز های جنسی وجود دارد. ممکن است گاهی طرف مقابل تجربه جنسی داشته باشد که در اولین رابطه این موضوع خود را نشان می دهد و باعث بدبینی در زوج می شود.
زنان در دهه چهارم و مردان در دهه پنجم از زندگی خود با اختلاف نیاز جنسی مواجه هستند، تب و تاب جنسی مرد در این سن، رو به کاهش و سردی رفته و نیاز های جنسی زن بیدار و فعال شده است. و به طور مثال زن 32 ساله با مرد 45 ساله در این مسئله به شدت متفاوت هستند و این اختلاف باعث مشکلات زیادی می شود.